ماجرای بهم خوردن جشن تولدت عسلم
متینم عشق مامان خیلی ناراحتم از اینکه نتونستم همون روز تولدت بیام وبلاگتو برات بنویسم ماجرا از این قرار بود که امسال مثل هر ساله قرار بود ی مهمونی به مناسبت تولد تو و من بگیریم ی تیر و دونشان اما متاسفانه روز 22 بهمن بود که بابایی ی مقدار قلبشون درد گرفتو بابا بردشون دکتر و بر خلاف تصورمون بستریشون کردن و قرار شد که عمل جراحی قلب بکنن به دلیل گرفتگی عروق بنده خدا از همون شب بیمارستانه و ما هم همش اونجاییم و منتطریم به سلامتی عمل کنه و بیان خونه به همین دلیل مهمونی منم بهم خورد البته دوبار برات کیک گرفتیم ولی انشاالله قول میدم سال بعد جبران کنم جمعه 25 که پدرجون اینا اومدن ملاقات بابایی من...
نویسنده :
مامان ساجده
1:33